دانلود رمان آووکادو

درباره امید شایگان بازیگر معروف که با ساره دختر خشایار تهیه کننده معروف رابطه داره و آلا …

دانلود رمان آووکادو

ادامه ...

دانلود رمان آووکادو

ادامه ...

و زن ها تمام دردهایشان را در آغوش مردی که دوستشان دارند فراموش می کنند…!

مردان، این مشکلات شکننده؛ گاهی می خواهند بفهمند…
درک کن!

مرا در آغوش بگیر تا دنیا کوچک و غمگین نشود…

آووک🥑🥑🥑
قسمت اول

نفس هایم در آن فضای تنگ قوی تر می شود و سینه ام می سوزد…

گوشی بین انگشتانم می لرزد و نگاه لرزان و ترسیده ام به تصویر زن و مرد خیره می شود…

صدای آنها…

– آه… عشق من، دوست داری خشن؟

دانلود رمان آووکادو

لبام رو بین دندونام گذاشتم که سر و صدا نکنم و کارم رو خوب انجام بدم…

اگر این فیلم ها در اینترنت پخش می شد، آقای سوپراستار باید شب لباس ها و کفش هایش را جمع می کرد و در خیابان می انداخت…

طعم خون در دهانم پخش می شود اما نگاه لعنتی ام از تصویر دور نمی شود…

کم کم اوضاع پیچیده می شد و احساس می کردم قرار است شاهد یک فیلم زنده پورنو باشم.

– شروع کن به کار…

صدای خشک و جدی او مرا می لرزاند و دختر شروع به باز کردن کمربند سوپراستار سینمای ایران می کند…

خدای من!…
نمی توانم صبر کنم تا این لحظه های لعنتی تمام شود و این فیلم های جذاب را به ماکان بسپارم تا بتوانم صورت این مرد کوچولوی خود را به خاک بمالم!

دختر روی بدن شایگان می‌رود و لب‌های قرمز مصنوعی‌اش را روی سینه‌اش فشار می‌دهد…

این وضعیت مرا بیمار می کند، ذهنم برمی گردد و بدنم در آستانه لرزش و وحشت است. نفس عمیقی میکشم…

ارزش بدبختی این رذل را داشت که این صحنه را با تمام انزجارش ببیند.
دانلود رمان آووکادو

– اسمت چیه؟!

دختر در حالی که بوسه های کوچکی روی ماهیچه های سینه و شکم او می گذارد پاسخ می دهد.

-هرطور که تو میخوای عشقم…

موهایش را محکم می‌گیرد و باعث می‌شود چشم‌هایم را روی هم بگذارم و او بی‌صدا و وحشتناک زیر لب غرغر می‌کند…

-اسم شما سنجاب است.

با خشونت و محکم دستور می دهد و سر دختر را پایین می اندازد و باعث می شود چشمانم را از وقاحت او گشاد کنم.

دختره خیلی ماهریه بدون اعتراض ولی از بدشانسی گوشی از دستم می لغزد و صدای افتادنم باعث سکته قلبی ناقصم میشه و عمل اون دوتا خروس و مرغ حشره ناقص میمونه…

دختر را روی تخت هل می دهد و بعد از اینکه شورتش را بالا می کشد از روی تخت مجللش بلند می شود و دلم فرو می رود…

چیزی جز ترس و وحشت ندارم و نگاهم به پنجره می رود و بلندی بلندی که پریدن از آن تقریباً خودکشی بود…
دانلود رمان آووکادو

آووک ای دو

قسمت دوم

نفسم را بیرون دادم و خم شدم، ذهنم یخ زد. گوشی را از روی زمین برمی دارم تا روی زمین بیفتم که دستی قوی موهای بافته ام را می گیرد و همه چیز را متوقف می کند…

در وحشت مبارزه می کنم و سعی می کنم بین مبارزات سر و صدا ایجاد نکنم. آیا من احمق بودم؟

این پایان راه بود و من در بدترین کابوس خود گرفتار شده بودم و نگران شناخته شدن بودم.

“دوباره اینجا چیکار میکنی؟”

ترس و کینه در گلویم جمع می شود و بیشتر می جنگم، اما قدرتم به اندازه هرکول دیلاق نیست…

با یک دستم را گرفته و با دست دیگرم گوشی را از انگشتانم می گیرد. دختر کنار ما ایستاده و در ملحفه ای پیچیده شده است.

-این امید کیه؟
دانلود رمان آووکادو

صدای بلند او، غیر از من، قربانی سکته از مادر مرده، آن دختر کوچک زیبا را نیز مسموم می کند که با انزجار چند قدم به عقب برمی گردد.

-خفه شو از اتاق برو بیرون…

نگاه آبی نفرت انگیزش مرا زیر پارچه مشکی می اندازد و هیس می کند.

-تو کی هستی؟

آب دهانم را قورت می دهم و او به گوشی من نگاه می کند و تلفن لعنتی هنوز در حال ضبط است …

با خشم و عصیان گوشی گرانبهایم را به چند تکه کوچک و بزرگ روی زمین تقسیم می کند و دستش را روی تار و پود صورتم می کشد که با تمام قدرت زانوی راستم را بین پاهایش می کوبم…
دانلود رمان آووکادو

دست هایش شل می شود و با ناخن های بلندم گردنش را می گیرم و باعث می شود جیغ بزند و قبل از اینکه کاری بکند به گوشی ام توجهی نمی کنم و به سمت در اتاق خواب می روم اما این بار او یقه پیراهنم را محکم تر می گیرد و صدای باز شدن دکمه هایم را می شنوم و خودم را روی تخت نفرت انگیزش پرت می کنم.

قبل از اینکه از مادر مرده ام به خودم بیایم و کاری انجام دهم، او برای بار دوم جسد هرکول خود را روی من پرتاب می کند و من وحشت زده نمی توانم کاری انجام دهم…

نقابی را که برایم درست کرده بود برمی دارد…

-چطور جرات کردی وارد اتاق امید شایگان بشی! از من سیر شدی؟!

نگاه آبی خشمگینش بین مردمک های لرزانم این طرف و آن طرف می چرخد ​​و صورتم را عذاب می دهد.

-تو چه سگ بی شرفی هستی؟
دانلود رمان آووکادو

فقط نگاهش می کنم و او مرا نمی شناسد!

من…

-حرف میزنی یا…؟

اوک🥑🔥
قسمت سوم

دو هفته پیش

پشت ماشین بزرگ سیاه پنهان شدم…

صدای قدم هایش را شنیدم که به زمین خورد و قلبم به تپش افتاد.
سینه ام…

-کجا رفتی موش کوچولو؟ نمک! کاری ندارم
دانلود رمان آووکادو

با تو توله سگ…

دست لرزانم را روی لبانم گذاشتم و حسام با آن صدای گرفته ادامه داد.

– من نامزدت هستم توله سگ… قراره با هم خوش بگذرونیم باور کن تو هم خوشت میاد…

اشک روی گونه هایم می لغزد، صدای قدم هایش نزدیک تر می شود و از ترس به ماشین می چسبم…

-قناری بیا بیرون! من می خواهم آن هلوهای زیبا را بخورم!

دلم برای صدای لعنتی اش می سوزد. دستم روی دستگیره در ماشین می‌نشیند، به امید اینکه در باز باشد و بتوانم پناه بگیرم و با صدای کوچکی که شنیده می‌شود بدنم گرم می‌شود…

بی صدا خودمو پرت می کنم داخل ماشین.
در را می بندم و با احتیاط می بندم اما صدای بغض حسام هنوز در گوشم می پیچد.

– باور کن تو هم دوست خواهی داشت، برو بیرون چون مردم در رنج هستند.

از حرف های کثیفش نفس نفس زدم و نمی دانم چطور به این مکان خلوت و ساکت رسیدم…
دانلود رمان آووکادو

فقط میدونم بیش از نیم ساعت دویدم و قدمهای لعنتی و بی معنیم رو تا اینجا دم در باز این پارکینگ کشیدم بدون اینکه بدونم اون هم میتونه وارد بشه…

-بیا بیرون عروسک!…

با برخورد چیزی به ماشین، لب های لرزانم را پوشاندم تا جیغ نزنم و صدای مردانه قوی و وجد آلود به جز صدای حسام، تمام اندام های درونی ام را به لرزه در آورد.

-تو این خونه چیکار میکنی؟

من بیشتر در ماشین له شدم و شخص دیگری سعی کرد مداخله کند.

-ولم کن امید!… به خودت بیا هنوز مستی…

-همین؟!

من بیشتر می لرزم و انگار یکی از مستها کافی نبود، یک مست دیگر ورم کرد. صدای بلند و عصبانی مرد باعث می شود بیشتر بلرزم و بی صدا گریه کنم.

-این سگ پدریه که خواهرت در موردش حرف میزنه؟

اوه، اوه! 🥑 بالاخره سر و صدای فریادها و علائم و تهدیدها محو می شود و باز و بسته شدن در ماشین مغزم را مسدود می کند.

در ماشین با صدای وحشتناکی بسته می شود و انگار قلبم نمی تپد…

قدرت عکس العملی ندارم و بعد از اینکه زیر لب غرغر می کنم ماشین با صدای هولناک لاستیک شروع به حرکت می کند…

من به شما نشان خواهم داد که چه عواقبی برای گول زدن امید شایگان، سارا…
دانلود رمان آووکادو

تمام بدنم از صدای عمیق و عصبانی او می لرزد و از بوی تند الکل و سیگاری که در ماشین می پیچد نفس نفس می زنم.

صدای برخورد دستانش به فرمان را می شنوم و حتی توان نفس کشیدن از ترس را ندارم.

میترسم نفس بکشم و اون منو تو ماشینش ببینه…

داری به من خیانت می کنی دختر خشایار؟! من؟

چهار شیشه ماشین را پایین می زند و باد سرد با تمام ظلم وارد می شود.

-هیچ قلدری نتوانسته شایگان را بچرخاند و دستکاری کند. میخوای منو بگیری سارا؟!

لب هایم را جمع می کنم و خودم را در آغوش می گیرم تا از سرما در امان باشم اما نمی شود.

صدای زنگ تلفن در ماشین باعث می شود بیشتر به خودم گوشه بزنم.

– برادر عزیزم؟

— یکی از اون پلنگ های سالم رو ببند و بفرست دهکده… نیم دقیقه دیگه میام!
دانلود رمان آووکادو

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
توییتر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.